پرش به محتوا

دیوان (سازمان اداری)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دیوان، واژه‌ای فارسی به معنای اداره است که در دورهٔ ساسانیان برای نشان دادن چگونگی ادارهٔ جامعه و دولت به کار می‌رفته است.[۱]

واژه‌شناسی

[ویرایش]

واژهٔ «دیوان»، از ریشهٔ فارسی باستان dipi-vahanam* گرفته شده و واژه‌ای از آن زبان فارسی میانه است. این واژه باید با واژهٔ «دبیر» هم‌ریشه باشد.[۲] واژهٔ «دیوان»، از زبان فارسی به زبان عربی و از آنجا، به زبان‌های دیگری همچون زبان لاتینی و ترکی راه یافته‌است.

دیوان در ایران اسلامی

[ویرایش]

در دورهٔ خلافت عمر بن خطاب، فردی ایرانی به نام هرمزان، دیوان را برای اعراب پدیدآورد. وی چهره‌ای شناخته شده در دیوان سالاری دورهٔ ساسانی بود که در نبرد قادسیه نیز شرکت داشت.[۳] حدود پنجاه سال بعد، عبد الملک بن مروان، خلیفهٔ اموی، دستور داد دیوان‌ها از هر زبانی، به زبان عربی برگردانده شوند. از این رو، پس از کشته شدن زادان فرخ، رئیس دیوان، صالح بن عبد الرحمن دیوان‌ها را از فارسی به عربی برگرداند.[۴]

دیوان‌های نامور در دورهٔ اسلامی

[ویرایش]

دیوان استیفاء

[ویرایش]

ادارهٔ مالیه و عوائد؛ بخشی از تشکیلات درباری و حکومت که از سوی مستوفیان اداره می‌شد و بر دخل و خرج کشور رسیدگی می‌کرد. سوزنی سمرقندی نام این دیوان را در یکی از سروده‌های خویش آورده‌است: صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را / #اندر او اهلیت صاحبقرانی بود و هست.[۵]

دیوان اشراف

[ویرایش]

در تاریخ ایران و اسلام شغل و عنوان صاحب منصب یا امیری که از جانب خلیفه یا سلطان، مأمور آگاهی یافتن از جریان امور کشور بوده‌است. رئیس این دیوان مشرف خوانده می‌شد و در هر شهری نماینده‌ای داشت.[۵]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانیان، صص 416-415.
  2. برهان، برهان قاطع، ص 823.
  3. بلعمی، تاریخ بلعمی، ص 316.
  4. بلاذری، فتوح البلدان، ص 110.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ واژه‌نامهٔ دهخدا، زیر واژهٔ «دیوان».

کتابنامه

[ویرایش]